متأسفانه مشکلی که دیده میشود وجود یک تضاد میان پزشکی غربی و دین است، هر نوع دینی که باشد، بطور کلی این حرفه به ذات خودش انسان را از خدا دور می کند، زیرا علومی که می آموزند علوم منهای خدا و دین است . یعنی این علمی که می آموزند استقلال و بی نیازی انسان از خدا و دین را به هر شکل روز به روز پر رنگ تر میکند و سعی دارند برای هر اتفاق چه در طرف حصول بیماری و چه در طرف درمان، برای آن اتفاق یک تفسیر مادی داشته باشند . گویا که خداوند در این عالم کاره ای نیست. علوم جدید تلاش می کند برای هر موفقیتی یک علت مادی پیدا کند . به این ترتیب آرام آرام از خدا دور شدند و از یک درمان اساسی و قدیمی یعنی دعا غافل شدند و مردم را نیز غافل کردند .
همچنین از یک فرصت طلایی برای هدایت مردم غفلت کردند، فردی که بیمار است و افرادی که از بیماری ترس دارند، خیلی بهتر و بیشتر به سمت ارتباط با خدا می رود و با دعا سعی می کند از خداوند شفا بگیرد، در روایات به این اصل اشاره شده که اصل بیماری و ابتلا به آن، برای خارج کردن مردم از غفلت است و خود بیماری یک موعظه و راه برگشت به خدا و دین محسوب میشود . به همین جهت طبیبان در گذشته انبیاء، اولیاء، دانشمندان و حکمای الهی بودند و از این طریق مردم را به سوی خدا دعوت میکردند .
از طرف دیگر این حرفه بخصوص در کشورهای جهان سوم برای پزشک رفاه و منافع مادی زیادی به همراه دارد و پزشکان همیشه قشر مرفه جامعه محسوب میشود، قشری که قرآن از آن به ترف تعبیر می کند و به انسان مرفه، ترف می گوید.
خداوند متعال می فرماید: وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا ، هر گاه اراده کردیم دهی (روستا یا شهری) را هلاک کنیم به افراد مرفه آن دستور دادیم تا فسق و فجور را رواج بدهند، سپس مستحق عذاب می گردند و آن محل را نابود و ویرانه میکنیم .
از آنجایی که پزشکان تماس نزدیک با مردم دارند می توانند تاثیر زیادی روی مردم داشته باشند و کمترین کاری که انجام می دهند این است که اعتقادات و باورهای مردم را تخریب میکنند، بخصوص کارهایی که مربوط به پزشکی میشود مانند دعا خواندن یا دعا بستن یا قرآن یا هر چیزی که بوی دین دارد را به عنوان خرافه و بی اثر میدانند.
و فقط در این حد دین را قبول دارند که اسم بیمارستان را خاتم الانبیاء، امام حسین ع و امام رضا بگذارند، ولی خود طب پیامبر و امام حسین و اهل بیت را قبول ندارند .
فقط در این حد میپذیرند که روی بیمارستان بنویسند: یا من اسمه دواء وذکره شفاء، ولی کلام خدا که میفرماید عسل شفاست، قران شفاست رقیه و دعا شفاست در برنامه کاریشان نیست.
این طرز تفکر که دین را تا مرز منافع و صرفا بعنوان ابزاری برای تحقق منافع قبول میکنند یک تفکر حاکی از بی دینی و بی اعتقادی محض است، بلکه سوء استفاده از دین و نامهای مقدس برای جلب مشتری و تأمین منافع بیشتر است، در حقیقت با این کار طب بیگانه استعماری با پوشش و قالب دینی و نام مقدس جلوه داده میشود که بسیار خطرناک است.
متأسفانه افراد بسیاری در حرفه پزشکی دیندار و معتقد به شئون دینی نیستند و چیزهای دیگر برای آنها اهمیت بیشتری دارد .
البته ممکن است پزشکان کار خود را یک کار انسانی بدانند و احساس کنند که با درمان بیماران حقی بر گردن مردم و خداوند دارند که البته این یک اشتباه محض است ، زیرا مقابل هر کار کوچکی که انجام می دهند مبالغ زیادی از بیمار دریافت می کنند و چند برابر آن کار مزد می گیرند که در عمل هیچ ثوابی برای آنها نخواهد داشت .
از طرف دیگر فکر می کنند که خودشان با کمک دانش و مهارت خودشان مردم را درمان می کنند و شفا می دهند که خود این تفکر اشتبها و خطاست، زیرا حضرت ابراهیم علیه السلام در قرآن میفرمایند: وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ، هر گاه بیمار شوم اوست که مرا شفا میدهد . با توجه به این آیه طبیب در درمان کاره ای نیست و شفا دهنده خداوند متعال است .
در حکومت اسلامی این انتظار می رود که به این قشر توجه خاصی شود و حتما افرادی که مسلح به سلاح دین و دانش هستند برای این حرفه انتخاب شوند تا از این راه جامعه اصلاح گردد و خود پزشکان هم به سمت دین و ایمان گرایش پیدا کنند .
ما حقیقتا و واقعا برای آخرت و عاقبت بسیاری از پزشکان نگران و ناراحتیم و از آنها میخواهیم با توجه موقعیتی که دارند بیشتر از نصف فعالیت و زمان شان را به آموزش علوم دینی و احکام اختصاص دهند. یک پزشک در عمل باید یک مبلّغ دین هم باشد و این دنیا را مزرعه آخرت خود قرار دهد و به فکر اصلاح خود و جامعه باشد و خود مردم را از خواب غفلت خارج کند.
ممکن است یک روحانی بیاید و خلاف این را بگوید، به حرف روحانی گمراه گوش ندهید که حالی بدتر از شما دارد .
البته این امر در طب اسلامی تحقق پیدا کرده و کاملا می بینیم که دین و پزشکی در هم آمیخته، به همین جهت طب اسلامی مورد حمله های شدید و تخریب قرار گرفته است.
البته لازم است اینجا یک تذکری به برادران حکیم و طبیب اسلامی عرض کنیم و آن این است که با توجه به وجود تشابه و شرایط یکسان وحتی تاثیر بیشتر در درمان های طب اسلامی، این ترس و هراس وجود دارد که بعضی از درمانگران طب اسلامی به سرنوشت پزشکان دچار شوند . با توجه به ماهیت دینی طب اسلامی بر خلاف طب شیمیایی، انحراف، کج روی و سوء استفاده در طب اسلامی اصلا و ابدا قابل بخشش نیست و طبیبان اسلامی باید در باطن و ظاهر به دستورات دینی عمل کنند و هدفشان ارشاد و اصلاح خود و جامعه باشد.
از حکمای اسلامی انتظار می رود که دغدغه اولشان دین و ایمان مردم باشد و مردم را در هر فرصتی که پیش می آید به سوی خداوند متعال و معصومین علیهم السلام دعوت کنند و در مرتبه دوم درمانگر خوبی باشند.
از خداوند متعال توفیق روز افزون تمام طبیبان طب اسلامی را خواستاریم.