• 9944
  • 286 مرتبه
  • یک شنبه 24 دی 1402

درمان بواسیر در کلام امام باقر (ع)

درمان بواسیر در کلام امام باقر (ع)

🔸🔹🔸

🔰 امام باقر علیه السلام و پیشگام شدن در امور طبی

◀️ درمان بواسیر

💠 در این روایت امام باقر خود را طبیب الأطباء معرفی می کنند...

❇️ اسحاق جریری از امام باقر علیه السلام نقل می‌کند که فرمود: 
🔹 «یَا جَرِیرِیُّ أَرَی لَوْنَکَ قَدِ انْتُقِعَ أَبِکَ بَوَاسِیرٌ؟» قُلْتُ: نَعَمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ اسْأَلِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا یَحْرِمَنِی الْأَجْرَ، قَالَ: «أَفَلَا أَصِفُ لَکَ دَوَاءً؟» قُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَالَجْتُهُ بِأَکْثَرَ مِنْ أَلْفِ دَوَاءٍ فَمَا انْتَفَعْتُ بِشَيءٍ مِنْ ذَلِکَ وَ إِنَّ بَوَاسِیرِی تَشْخُبُ دَماً، قَالَ: «وَیْحَکَ یَا جَرِیرِیُّ، فَإِنِّی طَبِیبُ الْأَطِبَّاءِ وَ رَأْسُ الْعُلَمَاءِ وَ رَئِیسُ الْحُکَمَاءِ وَ مَعْدِنُ الْفُقَهَاءِ وَ سَیِّدُ أَوْلَادِ الْأَنْبِیَاءِ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ»، قُلْتُ: کَذَلِکَ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلَايَ، قَالَ: «إِنَّ بَوَاسِیرَکَ إِنَاثٌ تَشْخُبُ الدِّمَاءَ»، قَالَ: قُلْتُ: صَدَقْتَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، قَالَ: «عَلَیْکَ بِشَمْعٍ وَ دُهْنِ زَنْبَقٍ وَ لُبْنَی عَسَلٍ وَ سُمَّاقٍ وَ سَرْوِ کَتَّانٍ اجْمَعْهُ فِی مِغْرَفَةٍ عَلَی النَّارِ، فَإِذَا اخْتَلَطَ فَخُذْ مِنْهُ قَدْرَ حِمَّصَةٍ فَالْطَخْ بِهَا الْمَقْعَدَةَ تَبْرَأْ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی»، قَالَ الْجَرِیرِیُّ: فَوَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا فَعَلْتُهُ إِلَّا مَرَّةً وَاحِدَةً حَتَّی بَرَأَ مَا کَانَ بِی فَمَا حَسِسْتُ بَعْدَ ذَلِکَ بِدَمٍ وَ لَا وَجَعٍ.
قَالَ الْجَرِیرِیُّ: فَعُدْتُ إِلَیْهِ مِنْ قَابِلٍ، فَقَالَ لِی: «یَا أَبَا إِسْحَاقَ قَدْ بَرِئْتَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ»، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، نَعَمْ، فَقَالَ: «أَمَا إِنَّ شُعَیْبَ بْنَ إِسْحَاقَ بَوَاسِیرُهُ لَیْسَتْ کَمَا کَانَتْ بِکَ، إِنَّهَا ذُکْرَانٌ»، فَقَالَ: «قُلْ لَهُ: لِیَأْخُذْ بَلَاذُراً فَیَجْعَلُهَا ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ وَ لْیَحْفِرْ حَفِیرَةً وَ لْیَخْرِقْ آجُرَّةً فَیَثْقُبُ فِیهَا ثُقْبَةً، ثُمَّ یَجْعَلُ تِلْکَ الْبَلَاذُرَ عَلَی النَّارِ وَ یَجْعَلُ الْآجُرَّةَ عَلَیْهَا وَ لْیَقْعُدْ عَلَی الْآجُرَّةِ وَ لْیَجْعَلِ الثُّقْبَةَ حِیَالَ الْمَقْعَدَةِ، فَإِذَا ارْتَفَعَ الْبُخَارُ إِلَیْهِ فَأَصَابَهُ حَرَارَةٌ فَلْیَکُنْ هُوَ یَعُدُّ مَا یَجِدُ، فَإِنَّهُ رُبَّمَا کَانَتْ خَمْسَةَ ثَآلِیلَ إِلَی سَبْعَةِ ثَآلِیلَ، فَإِنْ ذَابَتْ وَ أَتَتْهُ فَلْیَقْلَعْهَا وَ یَرْمِ بِهَا، وَ إِلَّا فَلْیَجْعَلِ الثَّالِثَ مِنَ الْبَلَاذُرِ عَلَیْهَا فَإِنَّهُ یَقْلَعُهَا بِأُصُولِهَا، ثُمَّ لْیَأْخُذِ الْمَرْهَمَ الشَّمْعَ وَ دُهْنَ الزَّنْبَقِ وَ لُبْنَی عَسَلٍ وَ سَرْوَ کَتَّانٍ هَکَذَا»، قَالَ: «وَصَفْتُ لَکَ لِلذُّکْرَانِ فَلْیَجْمَعْهُ عَلَی مَا ذَکَرْتُ هَاهُنَا لِیَطْلِیَ بِهِ الْمَقْعَدَةَ، فَإِنَّمَا هِیَ طَلْیَةٌ وَاحِدَةٌ»، فَرَجَعْتُ فَوَصَفْتُ لَهُ ذَلِکَ فَعَمِلَهُ فَبَرَأَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی، فَلَمَّا کَانَ مِنْ قَابِلٍ حَجَجْتُ، فَقَالَ لِی: یَا أَبَا إِسْحَاقَ أَخْبِرْنَا بِخَبَرِ شُعَیْبٍ، فَقُلْتُ لَهُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ الَّذِی قَدِ اصْطَفَاکَ عَلَی الْبَشَرِ وَ جَعَلَکَ حُجَّةً فِی الْأَرْضِ مَا طَلَی بِهَا إِلَّا طَلْیَةً وَاحِدَةً.

....

💎 ترجمه:

🔸 به سندی از اسحاق جریری نقل شده است که امام باقر علیه السّلام به من فرمود: ای جریری چرا رنگت پریده، آیا بواسیر داری؟ گفتم: آری یا ابن رسول اللَّه، از خدا عزّ و جلّ بخواه که مرا از اجر باز ندارد فرمود: داروئی برایت وصف نکنم؟ گفتم: یا ابن رسول اللَّه با بیش از هزار دارو مداوایش کردم و سودی نداشت و بواسیر من خون می‌جهاند. فرمود: ای جریری وای بر تو، من طبیب همه اطبایم، و سرور دانشمندان و رئیس حکماء و معدن فقهاء و سید پیغمبرزاده‌ها بر روی زمین، گفتم: چنین است ای آقا و مولایم، فرمود: بواسیر تو ماده است که خونریزی دارد، گفتم: راست گفتی یا ابن رسول اللَّه. 
فرمود: شمع، روغن زنبق، لبنی عسل، سماق و سرو کتان را بگیر و همه را در ظرفی روی آتش گذار، و چون به هم آمیختند به اندازه نخودی از آن برگیر و به مقعد خود بمال به خواست خدا خوب می‌شوی. 
جریری گفت: به خدای یگانه قسم یک بار بیشتر عمل نکردم که دردم درمان شد و پس از آن نه خون دیدم و نه درد. 
جریری گوید سال آینده به حضورش بازگشتم، و به من فرمود: ای ابا اسحق البته خوب شدی و الحمد للَّه، گفتم: قربانت آری، فرمود: اما بواسیر شعیب بن اسحق مانند تو نیست آن نَر است، فرمود: به او بگو بلاذر را بگیرد و سه بخش کند، گودی بکند و گلدان سوراخ کند و آن بلاذر را روی آتش نهد و گلدان را بر روی آن گزارد و روی آن گلدان نشیند و مقعدش را برابر سوراخ آن نهد و چون بخارش بلند شد و به او رسید آنچه بیابد که از او برآید، بشمارد که بسا پنج تا هفت تاول باشند و اگر همه آب شدند و به در آمدند آن‌ها را بکند و به دور اندازد، و گرنه بخش سوم بلاذر را بر آن آتش نهد که همه را از ریشه برآورد و بکند. 
سپس مرهم شمع و روغن زنبق و لبنی عسل و سرو کتان همچنان که برای تو وصف کردم که از آن نرها است بگیرد و با هم فراهم سازد چنانچه اینجا برایت گفتم و به مقعد بمالد، همانا یک مالیدن است و بس. 
من برگشتم و نسخه را برای او گفتم و عمل کرد و خوب شد به خواست خدا، چون سال آینده شد به حج رفتم و به من فرمود: ای ابا اسحاق از شعیب گزارش بده، گفتم: یا بن رسول اللَّه بدان که تو را بر بشر برگزید و تو را حجت بر زمین نمود جز یک بار بر آن نمالید [و خوب شد]


(تلعکبری، طب الأئمة الصادقین، ج 1، ص 276، ح 451 (با کمی اختلاف)؛ زیات، طب الأئمة، ص 81؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 59، ص 199 - باب ۷۱ معالجة البواسیر و بعض النوادر)

#طبیب_الأطباء
#پیشگام_شدن_در_مسائل_طبی

فایل های پیوست

{{Media:AttachFiles}}
اخبار مرتبط