• 5942
  • 1382 مرتبه
  • پنج شنبه 30 دی 1400

گفتگوی امام صادق علیه السلام با طبیب هندی

گفتگوی امام صادق علیه السلام با طبیب هندی

امام صادق علیه السلام فرمودند : اجازه می دهید چیز هایی از شما سئوال کنم.
طبیب گفت : بپرسید اگر بدانم جواب می گویم.

 امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا سر آدمی دارای مفصل ها است و یک پارچه نیست ؟
طبیب گفت : نمی دانم.

 امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا پیشانی مانند روی سر از موی پوشیده نیست ؟ 
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا در پیشانی خطوط مختلفی نقش شده است ؟ 
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا ابرو بالای چشم قرار گرفته است ؟
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا چشم را به شکل لوزی ساخته اند ؟
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا بینی میان دو چشم قرار دارد ؟
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند :چرا سوراخ بینی را به زیر آن قرار داده اند؟
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا لب آب خوره را روی دهان مقرر داده اند ؟
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا دندان جلو تیز است و دندان های آسیا پهن و انیاب دراز ؟ 
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا مرد ریش دارد ؟
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا کف دست و پا مو ندارد ؟
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا ناخن و مو روح ندارند؟
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا دل ( قلب ) صنوبری شکل است ؟
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا ریه بدو قسمت ساخته شده و در جای خود متحرک است ؟
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا کبد محدب است ؟ ( مانند کیسه لاستیکی آب )
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا کلیه مانند لوبیا ساخته شده است ؟
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا درون کاسه زانو به سمت جلو است؟
طبیب گفت : نمی دانم.

امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا میان کف پا گود است و به زمین نمی چسبد ؟
طبیب گفت : نمی دانم.

 امام صادق علیه السلام فرمودند : ولی به فضل خداوند ، به حکمت همه این ها آگاهم.
طبیب گفت : بفرمایید استفاده کنم .

امام صادق علیه السلام فرمودند : پس گوش کن.

 سر را یک پارچه نیافرید ، بلکه از قطعات مختلف ترکیب نمود و شکافها برایش قرار داد تا صدا ، آن را نیازارد.

 موی را بالای سر رویانید تا به وسیله ی آن روغن لازم به دماغ برسد و بخارات مغز خارج شود و در عین حال پوششی برای سرما و گرما باشد.

 پیشانی را از موی عاری کرد تا چشم به وسیله ی آن نور بگیرد.

 در پیشانی خطوط و نقوش رسم کرده تا از ریزش عرق به چشم ها مانع شود و هم چون نهرهایی روی زمین ، محل جریان آب می شود از پخش آن عرق مانع شود.

 ابروان را بالای چشم ها قرار داد ، تا به قدر لزوم نور به چشم برسد و از افراط جلوگیری شود. زیادی نور ، چشم را اذیت می کند لذا در روشنی زیاد دست را برابر چشم می گیریم تا آسیب نبیند.

 بینی را میان دو چشم قرار داد که نور را به دوقسمت مساوی تقسیم کند تا به طور اعتدال به چشم برسد.

 چشم را لوزی شکل آفریده تا دارو های لازم که به وسیله میل استعمال می شود به آسانی وارد چشم شده و چرک و مرض به سهولت از آن به وسیله ی اشک خارج شود.

 سوراخ بینی را در زیر آن قرار داد تا چرک های مغز از آن خارج و بو های خوش و لازم که بوسیله هوا متصاعد می گیرد از آن بالا رود. 

 لب و آب خوره را روی دهان بنا کرد تا از ورود کثافات دماغ به دهان جلو گیری کند و خوراک را از آلودگی به آن نگهدارد.

 دندان های جلو را تیز آفریده تا غذا را به وسیله ی آن پاره کنند ، آسیا را پهن نموده تا غذا به وسیله ی آن کوبید شود و نرم گردد ، انیاب را درازتر ساخته تا میان اضراس و اسنان چون ستونی استوار باشد.

 ریش را برای مرد قرار داده تا محتاج به پوشیدن صورت نباشد و از زن به وسیله ی آن شناخته گردد.

 کف دست از موی برهنه مانده تا اشیاء را به آن لمس کند و از قوۀ لامسه بهرۀ وافری داشته باشید.

 موی و ناخن را روح نداد تا چیدن و بریدن آن تألمی ایجاد نکند.

 دل را صنوبری شکل ( شکل میوه کاج ) آفریده تا در آویختگی خود نوک باریکش در ریه داخل شده از نسیم آن خنک شود و مغز سر از حرارت آن آسیب نبیند.

 ریه را دو قطعه قرار داد تا قسمتی از قلب در تنگ نایی آن واقع شده و از حرکت آن نسیم بگیرد.

کبد را محدب آفرید تا معده  سنگینی خود بر او فشار آورده بخارات مسموم از آن خارج شود.

 کلیه را مانند لوبیا ساخته زیرا ( کلیه ) محل ریزش وقطرات منی است که نقطه نقطه بر آن می چکد . اگر کروی یا چهار گوش بود نقطه ها با هم اتصال می یافت و هنگام خروج موجب التذاذ نمی گشت چه آن که منی از از فقرات پشت به سوی کلیه حرکت می کند و گاهی منقبض و گاهی منبسط شده منی را قطره قطره به سوی مثانه پرتاب می کند.

کاسه زانو را به سمت جلو در میانه پا قرار داده زیرا آدمی زاد به طور موازی راه می رود و اگر غیر از آن بود راه رفتنش مشکل و حرکاتش نا موزون بود.

 زیر قدم های پا را تهی کرده تا همه ی پا به زمین نچسبد زیرا اگر تمامش به زمین می چسبید مانند دسته هاونی بود که گرانیش باعث ناراحتی می شد و سنگ ریزه هر چند ریز و کوچک فشار سنگینی به کف پا وارد می کند و باعث درد فراوانی می شود. 


 بحارالانوار ج 10 / 207.( بر گرفته از کتاب طب الصادق ( علیه السلام )

فایل های پیوست

{{Media:AttachFiles}}