گفتم(امام صادق علیه السلام):به من قول می دهی که اگر من از طریق همین(هلیله)که در دست توست و علم طب که مدعی هستی شغل تو و اباء و اجدادت است دلائلی آوردم که هلیله و داروهای دیگر با اسمان ارتباط دارند،انصاف را رعایت نمائی؟
گفت: آری .
آیا زمانی وجود داشته است که مردم از علم طب و خواص هلیله و امثال ان اگاهی نداشته باشند؟
طبیب گفت: آری.
گفتم:پس از کجا به این علم راه یافته اند؟
طبیب گفت:با تجربه و ممارست زیاد .
گفتم:چگونه به ذهنشان خطور کرد که ان را تجربه نمایند؟!و چگونه گمان کردند برای بدن مفید است در حالی که جز ضرر(مزه بد و عوارض مختلف)از ان نمی دیدند؟!وچگونه تصمیم گرفتند خاصیتی را که با حواس پنجگانه درک نمی شود دنبال کنند؟!
طبیب گفت:با تجربه کردن.
گفتم:بگو ببینم آیا جز این است که واضع علم طب و کسی که این داروهای پراکنده در شرق و غرب عالم را تجویز نمود،انسانی حکیم می باشد که از مردم یکی از همین شهرها است؟
طبیب گفت:باید این طور باشد،و باید او مردی حکیم (مرد الهی) باشد که این علم را وضع نمود و حکیمان دیگر را مطلع کرد و انان در نظرات او تامل کردند و با عقل هایشان فکر نمودند.
گفتم:گویا می خواهی انصاف را رعایت کنی و به وعده ای که دادی وفا نمائی؛پس بگو ببینم این مرد حکیم چگونه توانست چنین چیزی را بفهمد؟
از این بگذریم؛فرضا تمام داروهای سرزمین خود و زعفران سر زمین فارس را شناخت،ایا فکر می کنی او هر چه گیاه داروئی در کره زمین هست دنبال کرده و درخت درخت و بوته بوته چشیده تا این که بر خواص تمام انها مطلع گشته است؟!
ایا عقل تو این را می پذیرد که بگوییم حتی جمعی از حکیمان به همراه هم توانسته باشند فقط سرزمین پهناور فارس را بگردندو گیاهان و نباتاتش را درخت درخت بیابند،گیاهانی که بعضی اش یک جز از دارو است و به هیچ وجه قابل درک با حواس پنج گانه نبوده است؛چه رسد به تمام کره زمین و ان هم به وسیله یک نفر!
به این هم کار نداریم؛فرض کنیم ان حکیم همان درختی را که دنبالش بود بعد از گشتن و جستجوی تمام درختان و گیاهان فارس پیدا کرد،چگونه توانست بفهمد برای مرض مورد نظرش داروئی غیر ترکیبی وجود ندارد تا این که لازم باشد همراه ان هلیله را از هند و مصطکی را از روم و مشک را از تبت و دارچین را از چین و بیضه بیدستر(پستانداری از راسته جوندگان)را از ترکستان و افیون(تریاک)را از مصر و صبر را از یمن و بوره را از روم و غیر ذالک با ان ترکیب نماید که هر کدام در یک گوشه دنیا قرار دارد؟!
چگونه فهمید بعضی از این داروها که گیاهان گوناگونی هستند فائده شان در ترکیب با دیگری و بعضی فائده شان در استفاده تنهائی است؟!
یا اینکه چگونه توانست محل رویش این داروهای رنگارنگ و علف های ضد و نقیض را در شهرهای مختلف جهان کشف کند؛با توجه به این که برخی ریشه اند و برخی پوسته،برخی برگ و برخی میوه،برخی عصاره شان را باید پخت و برخی را نباید پخت؛داروهائی که با زبان های مختلف نام گذاری شده اند و برخی از انها جز با ترکیب با دارویی مشخص و معین فائده نمی بخشند و خاصیت داروئی ندارند،وبرخی از انها زهره درندگان و چهار پایان خشکی و دریایی اند،واهل این شهر های مختلف گاهی با هم دشمنند و مختلفند و زبان شان متفاوت است و سر جنگ با هم دارند و یکدیگر را می کشند و اسیر می نمایند؛
ایا به نظر تو ان مرد حکیم که علم طب را وضع نمود،تمام این شهرهای دور را گشت تا زبانشان را یاد گرفت و همه جاها را سر زد،و این داروها را در شرق و غرب عالم با امنیت کامل دنبال نمودو در این مدت خودش سالم بود و نمی ترسید و اصلا مریض نشد و خسته نگشت و زنده ماند و نمرد و راه مقصد را یافت و گم نگردید،به مقصد رسید و از انجا نگذشت،سر حال بود و کسل نشد،تا این که توانست بفهمدهر کدام در چه فصلی و در کجا می روید،با این که همه در کنار یکدیگر ودرطبیعت جمع هستند و خصوصیاتشان گوناگون است و رنگهای مختلفی دارند و نام هایشان جدا است،ان گاه برای ان داروی دیگری که شبیه ان و دارای خصوصیات مشابه است نام دیگری نهاد،وبعد هر درختی را برای یک مرض مشخص تجویز نمود که تمام ان برای چه،و برگش برای چه،و میوه اش برای چه،و بویش برای چه،و خوردنش برای چه مرضی فائده دارد،؟!
و ایا ان مردحکیم چاره ای جز این داشت که تمام درختان دنیا و سبزیجات و ریشه هایشان را درخت درخت و برگ برگ و جزءجزء بررسی و تجربه نماید؟!
📚 منبع:بحارالانوارج3ص152